کد مطلب:225848 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:156

ناله و شیون


طوس، امروز، پر از ناله و شیون بینم

از چه، این شهر غم انگیز، چنین می بینم





[ صفحه 244]





مردمانند عزادار و پریشان خاطر

همه را اشك غم از دیده ی دامن بینم



سوگوارند زن و مرد، دریغا! امروز

ماتمی هست، كه این ناله و شیون بینم



شاید امروز، همان روز بلاخیز بود

كه در آن تیره دل مردم روشن بینم



زهر شد كارگر، آن گونه كه از تأثیرش

جان جانان دگر، افسرده دل از تن بینم



ای رضا! ای تن و جان ها به فدای تو همه

پر شرر، از غم مرگت، دل آهن بینم



رفتی و بی تو خراسان را با دیده ی عشق

راستی تنگ تر از دیده ی سوزن بینم



گر جهان بهر تو زندان اسف آور بود

جنت امروز برای تو مزین بینم



دوستان را به عزای تو بسی جان ها سوخت

هم سراسیمه و وحشت زده دشمن بینم



رحلتی بودت از اینجا به سرای دیگر

سدر ره ای طایر قدسی نشیمن بینم



ایمن از حیله ی مأمون فرومایه شدی

فتح جاوید تو امروز مبرهن بینم



راستی، مرد خدا مرگ ندارد هرگز

كز حیات ابدش، صاحب جوشن بینم



مرد مأمون كه از او، نامه نوشتی ماندست

بدنكش را به جهان، سوخته خرمن بینم





[ صفحه 245]





چون رضا (ع)، هر كه خداوند از او راضی شد

دفتر عمر دل از مدح معنون بینم



ای رضا (ع)! طبع روان نیست، ندانم چه كنم

كه به مدح تو، بیان قاصر و الكن بینم [1] .




[1] دكتر ناظرزاده (ره).